در آغوشم بودى قطره اشکي بر گونــه ات لغزيد خواستم با انگشتانم
آن قطره اشک را پاک کنم اما...! اما، آن قطره اشک براي انگشتانم
آشنا بود ... آشنا بود... ؟ يادم آمد...! آن هنگام که خداوند تــــــــو را
مى آفريد خاک تو را با اشکهاى من سرشــت ، راستى به گونه هاى
خيس من نگاه کن، اشکهاى من براى انگشتان تو آشنا نيسـت...
313805 بازدید
90 بازدید امروز
109 بازدید دیروز
273 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian