قطره قطره روی شانه های خاکی اش می بارد.
با دلتنگی وعده های آخر هفته را یادآوری می کند.
آسمان ابری و دل تنگ من...بارش باران و چشمی چشم به راهت...دلم برای دیدنت می تپد.
دوباره روز جمعه و قدم هایت که به آسمان می رود و دیگر.....چشم خیره به صفحه ای خالی می شود.
آمد و گفتم می آیی،از تولد خورشید تا مرگ نور پشت پنجره ی بخار بسته دل به شیشه ی سردش
می چسبانم،زمزمه ی وصال می خوانم و محو نوری که مرا دیدی شوق دیدنت را از اعماق بی نام و
نشانم بخوانی.شمع از آه گلویم آهسته آهسته می میرد وتاریکی ملحفه ای بر وعده گاه خالیمان
می کشد.باز هم سهم من از هر جمعه دفتری است که از چوب خط های انتظار لبریز شده است.
چشم به راه
آخرین باران
آخرین دفتر
می مانم.
313858 بازدید
143 بازدید امروز
109 بازدید دیروز
326 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian