×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ردپاي آب

× در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکی است. / ساده از کسی نگذر شاید این آخرین باری باشه که لایق دوست داشتنی.... / هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم / نمیدانم چرا اینگونه هست وقتی نگاه عاشق کسی به توست میبینی اما دلت بسته به مهر دیگریست بی اعتنا میگذری و عاشقانه به کسی مینگری که دلش پیش دیگریست / چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچوقت فکر آمدن نیست / گرمترین بوسه هایت را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به ‏یاد توست
×

آدرس وبلاگ من

nieisham.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/niive

خداوندا

خداوندا  
مرا واسطه عشق خود میان آدمیان کن  
تا آنجا که نفرت است عشق را ارزانی کنم  
آنجا که تقصیر وگناه است ببخشایم  
آنجا که تفرقه وجدایی است پیوند بزنم  
آنجا که خطاست راستی را هدیه کنم  
آنجا که شک است ایمان بدهم  
آنجا که نومید است امید شوم  
آنجا که ظلمت است چراغی برافروزم  
آنجا که غم است شادی به پا کنم  
خداوندا  
باشد که بیشتر تسلی دهم تا تسلی یابم  
در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن  
در پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن  
زیرا با دادن است که می گیریم  
با فراموشی خویشتن است که خویشتن را می یابیم  
با بخشیدن است که بخشوده می شویم  
وبا مردن است که زنده می شویم 

 


خدایا 
احساس می کنم زود عادت می کنم و گاهی به اشتباه اسم آنرا دوست داشتن می گذارم.
 
 
خدایا...
 
می ترسم از اینکه به گناه کاری که نفسم آنرا صحیح می خواند و دلم از آن می ترسد و عقلم به آن شک دارد، در آتش بی مهری ات بسوزم.
 
 
خدایا...
 
می دانم تمام لحظه هایم با توست. می دانم تنها تویی که مرا فراموش نمی کنی. می دانم که اگر بارها فراموشت کنم، ناراحتت کنم و برنجانمت، باز می گویی برگرد. می دانم؛ همه اینها را می دانم، ولی نمی دانم چه کنم؛ نفسم مرا به سویی می کشد و عقلم حرفی دیگر می زند و دلم در این میانه مانده.
 
خدایا...
 
تو بگو چه کنم. تو نشانم بده راهی که بهترین است.
 
خدایا...
 
می دانم تو همیشه با منی ، ولی تنهایم مگذار؛ یا شاید بهتر باشد بگویم: نگذار تنهایت بگذارم.
 
خداوندا..
 
من از تنهایی و برگ ریزان پاییز، من از سردی سرمای زمستان،
 
من از تنهایی و دنیای بی تو می ترسم.
 
خداوندا...
 
من از دوستان بی مقدار، من از همرهان بی احساس،
 
من از نارفیقی های این دنیا می ترسم..
 
خداوندا...
 
من از احساس بیهوده بودن، من از چون حبابِ آب بودن،
 
من از ماندن چون مرداب می ترسم.
 
خداوندا...
 
من ازمرگ محبت، من از اعدام احساس به دست دوستان دور یا نزدیک می ترسم.
 
خداوندا...
 
. من از ماندن می ترسم
 
خداوندا...
 
من از رفتن می ترسم
 
خداوندا...
 
من از خود نیز می ترسم
 
خداوندا...
 
پناهم ده
 
خداوندا !
 
 
 
 
مگر نه‌اینکه من نیز چون تو تنهایم
 
 
 پس مرا دریاب  
 
و به سوی خویش بازگردان ،
 
 
دستان مهربانت را بگشا
  
 
که سخت نیازمند آرامش آغوشت هستم

 

جمعه 14 بهمن 1390 - 2:51:00 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


امشب به تو ميگويم


انتظار


همدل و همزبان


بهترينم


گل آفتابگردان


بدان و بمان


روزجمعه


باتوسخن ميگويم


دوباره


يكي هست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

313910 بازدید

195 بازدید امروز

109 بازدید دیروز

378 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements