×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ردپاي آب

× در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکی است. / ساده از کسی نگذر شاید این آخرین باری باشه که لایق دوست داشتنی.... / هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم / نمیدانم چرا اینگونه هست وقتی نگاه عاشق کسی به توست میبینی اما دلت بسته به مهر دیگریست بی اعتنا میگذری و عاشقانه به کسی مینگری که دلش پیش دیگریست / چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچوقت فکر آمدن نیست / گرمترین بوسه هایت را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به ‏یاد توست
×

آدرس وبلاگ من

nieisham.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/niive

به كه بايد دل بست؟

به كه باید دل بست؟
به كه شاید دل بست؟
سینه ها جای محبت، همه از كینه پر است.
هیچكس نیست كه فریاد پر از مهر تو را ـ
گرم، پاسخ گوید
نیست یك تن كه در این راه غم آلوده عمر ـ
قدمی، راه محبت پوید
***
خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست
همه گلچین گل امروزند ـ
در نگاه من و تو حسرت بیفردائیست.
***
به كه باید دل بست ؟
به كه شاید دل بست ؟
نقش هر خنده كه بر روی لبی میشكفد ـ
نقشه یی شیطانیست
در نگاهی كه تو را وسوسه عشق دهد ـ
حیله پنهانیست.
***
زیر لب زمزمه شادی مردم برخاست ـ
هر كجا مرد توانائی بر خاك نشست
پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق ـ
هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شكست
به كه باید دل بست؟
به كه شاید دل بست؟
***
خنده ها میشكفد بر لبها ـ
تا كه اشكی شكفد بر سر مژگان كسی
همه بر درد كسان مینگرند ـ
لیك دستی نبرند از پی درمان كسی
***
از وفا نام مبر، آنكه وفاخوست، كجاست؟
ریشه عشق، فسرد
واژه دوست، گریخت
سخن از دوست مگو، عشق كجا؟ دوست كجاست؟
***
دست گرمی كه زمهر ـ
بفشارد دستت ـ
در همه شهر مجوی
گل اگر در دل باغ ـ
بر تو لبخند زند ـ
بنگرش، لیك مبوی
لب گرمی كه ز عشق ـ
ننشیند بلبت ـ
به همه عمر، مخواه
سخنی كز سر راز ـ
زده در جانت چنگ ـ
بلبت نیز، مگو
***
چاه هم با من و تو بیگانه است
نی صد بند برون آید از آن، راز تو را فاش كند
درد دل گر بسر چاه كنی
خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند
گر شبی از سر غم آه كنی.
***
درد اگر سینه شكافد، نفسی بانگ مزن
درد خود را به دل چاه مگو
استخوان تو اگر آب كند آتش غم ـ
آب شو، � آه � مگو.
***
دیده بر دوز بدین بام بلند
مهر و مه را بنگر
سكه زرد و سپیدی كه به سقف فلك است
سكه نیرنگ است
سكه ای بهر فریب من و تست
سكه صد رنگ است
***
ما همه كودك خردیم و همین زال فلك
با چنین سكه زرد ـ
و همین سكه سیمین سپید ـ
میفریبد ما را
هر زمان دیده ام این گنبد خضرای بلند ـ
گفته ام با دل خویش:
مزرع سبز فلك دیدم و بس نیرنگش
نتوانم كه گریزم نفسی از چنگش
آسمان با من و ما بیگانه
زن و فرزند و در و بام و هوا بیگانه
خویش � در راه نفاق ـ
دوست � در كار فریب ـ
آشنا � بیگانه
***
شاخه عشق، شكست
آهوی مهر، گریخت
تار پیوند، گسست
به كه باید دل بست؟
به كه شاید دل بست؟

 

شنبه 8 بهمن 1390 - 10:04:11 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


امشب به تو ميگويم


انتظار


همدل و همزبان


بهترينم


گل آفتابگردان


بدان و بمان


روزجمعه


باتوسخن ميگويم


دوباره


يكي هست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

313670 بازدید

64 بازدید امروز

11 بازدید دیروز

164 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements