روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود بوسه است...و هر انسانی برای انسانی برادری است.
روزی که دیگر درهای خانه اشان را نمی بندند...
قفل افسانه ای است و قلب برای زندگی بس است ...
هر روز اوج را در دامان خویش آتش می زنیم و به آسمان خیره می مانیم تا شاید باران ببارد...
تنها به این دلیل گریه نمی کنم که مورچه تنها در راه دانه اش غرق نشود... باور کن.
وگرنه دلم برای تو تنگ است...آن قدر که همین مورچه تنها از طاقک دلم رد نمی شود.
آن وقت آن قدر گریه می کند که در اشک هایش غرق می شوم...باور کن.
وگرنه دلم برای تو تنگ می شود !!!
این را بدان که هیچ گاه سواد خواندن التهاب چشمان مرا پیدا نکردی...
هنگامی که می گویی تو را درک می کنم و آن هنگام که از من ستایش می کنی که
شایسته آن نیستم ، به خودت اهانت می کنی که سزاوار آن نیستی.
امشب تمام حوصله ام را در یک کلام کوچک در تو خلاصه کردم ...
ای کاش می شد یک بار ، تنها همین یک بار ، تکرار می شدی ، تکرار...
و دیروز بر بوم نقاشی ام نقش جماعت را می کشیدم و امروز بر لوح دلم نقش خیالت را ...
وای بر فردا که باید نقش انتظارت را به تصویر بکشم ...
ای کاش می دانستی زندگی یعنی تو ...!!!
و اما افسوس که زبان آدمی بر کاش می چرخد...!!!
313615 بازدید
9 بازدید امروز
11 بازدید دیروز
109 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian