×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ردپاي آب

× در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکی است. / ساده از کسی نگذر شاید این آخرین باری باشه که لایق دوست داشتنی.... / هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم / نمیدانم چرا اینگونه هست وقتی نگاه عاشق کسی به توست میبینی اما دلت بسته به مهر دیگریست بی اعتنا میگذری و عاشقانه به کسی مینگری که دلش پیش دیگریست / چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچوقت فکر آمدن نیست / گرمترین بوسه هایت را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به ‏یاد توست
×

آدرس وبلاگ من

nieisham.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/niive

براي بهترين پدر هايي كه رفتن و فقط خاطرات شون باقيه

امشب از تو و برای تو می نویسم , ای خفته در افق دوردست جدایی ها ! ای پرکشیده تا ملکوت آسمان ها ! ای تک ستاره امید در خلوت تاریک شب ها ! ای عزیز سفر کرده ام ! پدرم !

به یاد ایام خوشی که در سایه سار مهر پدریت روزگار می گذراندم و سرمست از شمیم دلنواز مهربانیت بودم .

اولین کلامی که در آستانه ورود به این دنیای پر هیاهو بر جانم نشست صوت دلربای تو بود آنگاه که اذان را در گوشم زمزمه کردی و اولین قوت جسم نحیفم را دستان مهربان تو بر دهانم نهاد آنگاه که کامم را با تربت پاک سید و سالار شهیدان برگرفتی.

لحظه لحظه ی خاطرات شاد کودکیم سرشار از حضور سبز توست وقتی که آغوش گرمت پناه بی کسی هایم بود و شانه های با صلابتت تکیه گاه گریستن های کودکانه ام .

در قلب خسته ام بذر محبت اولیای خدا را نشاندی و زبانم را با ذکر و نام مقدس ترین مخلوقات الهی آشنا کردی , آنگاه که بر زمین افتادم گفتی بگو یا زهرا , آنگاه که خواستم برخیزم گفتی بگو یا علی و آن هنگام که آب نوشیدم گفتی بگو یا حسین ...

وقتی کودکی را گذراندم و بزرگ تر شدم , مجذوب شرم و حیای تو بودم که به جای گونه هایم گل بوسه را بر پیشانیم می نشاندی و مرا که تشنه پاکی و طهارت بودم چه خوب در کلاس عفاف پروراندی و درس پاک دامنی آموختی !

دلتنگ توام پدر ! دلتنگ آن نگاه گرم و نافذت که وقتی بر کویر وجودم باریدن می گرفت غصه هایم را می شست و گل بوته امید در آن می شکفت ...

دست تقدیر چه زود طومار زندگیت را درهم پیچید و گل چین بی رحم روزگار چه نامردانه دفتر عمر تو را به آخر رساند !

آخرین نگاهت را هنوز به یاد دارم .آن روز که در کنار بسترت بی تاب تر از همیشه نشستم و دست گرمت را بر سینه ام نهادم . تو چشم گشودی و نگاهم کردی و من دل به زلال دیدگان تو سپردم . سکوت بود و سکوت و دنیا دنیا حرف در پس آن خلوتی که آخرین هم نشینی من با شمع وجود تو بود . قطره اشکی که از آسمان چشمانت بارید و بر پهنه گونه ات نشست شرری شد بر قلب پر دردم که نه قلبم را که تمام وجودم را آتش زد .

و تو رفتی ...

و تو رفتی و من ماندم در حسرتی بی پایان در غم هجران تو و اندوهی تلخ در ماتم فراقت  ...

حال این منم تنها تر از همیشه , در این آشفته بازار دنیا که هر روز مکر و فریبی نو می آفریند و هر لحظه دامی تازه بر سر راهم می گسترد .

دعایم کن پدر ! دعایم کن که در این وانفسای آخر الزمان بیش از هر وقت نیازمند دعای خیر توام .

از خدا بخواه که تا زنده ام کوله بار انتظاری را که تو بر شانه ام نهادی به سر منزل مقصود رسانم .

دعا کن تا چشمان گنهکارم لایق دیدار آن مهربان ترین پدر عالم گردد و دستان آلوده ام هرگز از دامان ولایتش رها نشود ...

دعایم کن ! ...

بسیار دعایم کن پدر ! ... 

سه شنبه 27 دی 1390 - 8:39:31 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


امشب به تو ميگويم


انتظار


همدل و همزبان


بهترينم


گل آفتابگردان


بدان و بمان


روزجمعه


باتوسخن ميگويم


دوباره


يكي هست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

313845 بازدید

130 بازدید امروز

109 بازدید دیروز

313 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements