×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ردپاي آب

× در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکی است. / ساده از کسی نگذر شاید این آخرین باری باشه که لایق دوست داشتنی.... / هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم / نمیدانم چرا اینگونه هست وقتی نگاه عاشق کسی به توست میبینی اما دلت بسته به مهر دیگریست بی اعتنا میگذری و عاشقانه به کسی مینگری که دلش پیش دیگریست / چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچوقت فکر آمدن نیست / گرمترین بوسه هایت را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به ‏یاد توست
×

آدرس وبلاگ من

nieisham.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/niive

ماه نوشته هاي آسموني قلبم

قطره ی اشکی بودم بر روی گونه ی خیست که غبار دلتنگی را از روی افکار موج گونه ات آب دادم تا در خزان تنهایی سرگردان نشوی تو در فراغ نگاهی بودی اما اشک هایت را از روی گونه هایت زدودی.
روزنه ی نوری بودم که بر مژگان خواب رفته ات راه یافتم و در صحرای پر خس و خاشاک چشمانت قدم زدم تا تابندگی را در بیابانی غبار آلود پذیرا باشم نگاهت را به بی نهایت دوخته بودی پلک هایت را نشاندی تا نگاهت را به نگاهی گره نزنی.

درختی بودم که بر فراز خیالت سایه افکندم و رویایت را با حضورم زینت دادم فرشی به زیر پای خورشید شدی تا پاییز را بر طبیعت مهمان کنی

برگ زردی را از پاییز نگاهت زیر سر گذاشتم تا خواب بهار را ببینم برگ های پاییزی را پارو کردی تا تاریکی را بر دیدگانم سوق دهی
دستانت را در ژرفای برف های زمستانی دراز کردی من به سویت دویدم
اما تو
دستانت را زیر پا گذشتی !!!!!!!!!!!

وقتی ماه نوشته هایم این قدر دیر می رسد
کلافه ات می کند، از نامه فرستادن هم فاصله می گیرم
چند وقتی ست همه ی نوشته هایم بوی تو دارد فقط دوست دارم کاغذی بردارم و بنویسم.
تا کوچک تر بودم شب که می رسید دل گیر می شدم از ترس خواب هایی که تاریک بود و وحشی، ولی حالا منتظرم شب فرا رسد چون خواب را برای دیدن تو دوست دارم.
هر صبح که بیدار می شوم به خودم قول می دهم کم تر به نبودت فکر کنم و خودم را سرگرم کنم اما ثانیه ایی که می گذرد دلم برای خیالت تنگ می شود به خود می گویم از فردا صبح یاد می گیرم خیالت را به حال خودش بگذارم ، می بینی؟
حکایت من هم شبیه معتادانی ست که تنها شعار می دهند .
دیگر * سروده های تنهایی* هم نمی تواند تو را وصف کند ماه دوره گرد کجا و خیال دریاییت کجا
اگر بروی.........!
به این کلمه زیاد فکر می کنم من که نبود خیالت این قدر برایم سخت است بی وجودت چگونه سر کنم؟ نه،تو نباید بروی حتی فکرش هم مرا آزار می دهد......
خودت می دانی بر من سخت می آید نادانی حرفی بزند و تو ناراحت شوی همین که می فهمم دل تنگ شده ای ثانیه ها روی سرم آوار می شود بعضی وقت ها که فکر می کنم می بینم تو بی تقصیر نیستی اگر فقط لحظه ای به وسعت عشق آسمانی ام می اندیشدی آن وقت حرف های پوچ این نامردمان نمی توانست تو را ناراحت کند .
من هر شب برای دیدنت می آیم باور نمی کنی؟
لحظه ای پنجره را باز کن و به آسمان بنگر
ماه رنگ پریده برای دیدن چشمان دریاییت بال بال می زند.
نمی توانم دروغ بنویسم لااقل برای تو که تا این حد می پرستمت پس وقتی می نویسم دنیا برای عاشق شدن تو را کم دارد تعجب نکن
باور کن اگر خدا هم تو را چون من می شناخت فرشته ای خلق نمی شد
وسعت آبی چشمان دریاییت در صحیفه ی خاطرم نمی گنجد
اجازه بده دیگر سکوت کنم و ننویسم چرا که تورا دستان سپید ماه نمی تواند بنویسد......

 

پنجشنبه 20 بهمن 1390 - 10:12:27 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


امشب به تو ميگويم


انتظار


همدل و همزبان


بهترينم


گل آفتابگردان


بدان و بمان


روزجمعه


باتوسخن ميگويم


دوباره


يكي هست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

313850 بازدید

135 بازدید امروز

109 بازدید دیروز

318 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements