یک خانم خوشگل و يك آقاهه كه سوار قطاري به مقصدي خيلي دور شده بودند، بعد از حركت قطار متوجه شدند كه در اين كوپه درجه يك كه تختخواب دار هم ميباشد ، با هم تنها هستند و هيچ مسافر ديگري وارد كوپه نخواهد شد. ساعتها سفر در سكوت محض گذشت و مرد مشغول مطالعه و زن مشغول بافتني بافتن بود. شب كه وقت خواب رسيد خانم تخت طبقه بالا و آقاهه تخت طبقه پايين را اشغال كردند. اما مدتي نگذشته بود كه خانم از طبقه بالا، دولا شد و آقاهه را صدا زد و گفت: ببخشيد! ميشه يه لطفي در حق من بفرماييد؟ - خواهش ميكنم! - من خيلي سردمه. ميشه از مهماندار قطار براي من يك پتوي اضافي بگيريد؟ مرد جواب داد :- من يه پيشنهاد بهتر دارم! زن :- چه پيشنهادي؟ مرد:- فقط براي همين امشب، تصور كنيم كه زن و شوهر هستيم. زن ريزخندي كرد و با شيطنت گفت: - چه اشكال داره ، موافقم! - قبول؟ - قبول! مرد گفت ، خب ، حالا مثل بچه آدم خودت پاشو ، برو از مهموندار پتو بگير. يه ليوان چائي هم براي من بيار . ديگه هم مزاحم من نشو
313911 بازدید
196 بازدید امروز
109 بازدید دیروز
379 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian