×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ردپاي آب

× در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکی است. / ساده از کسی نگذر شاید این آخرین باری باشه که لایق دوست داشتنی.... / هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم / نمیدانم چرا اینگونه هست وقتی نگاه عاشق کسی به توست میبینی اما دلت بسته به مهر دیگریست بی اعتنا میگذری و عاشقانه به کسی مینگری که دلش پیش دیگریست / چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچوقت فکر آمدن نیست / گرمترین بوسه هایت را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به ‏یاد توست
×

آدرس وبلاگ من

nieisham.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/niive

باتوخواهم ماند

با تو خواهم ماند..

طوفان سهمگینش به یکباره فرو نشست و دریای تلخ و مایوس کننده اش از آن تلاطم

 وحشتناک خود باز ایستاد.آرزوهای تاریک بار دگر روزنه ی نور امید را باز

یافتند

در کلبه ی دلم چه غوغای باشکوهی برپا شد

بهار عشقم شکوفه های رنگین خود را بر روی خاک سرد و نمور می ریختند

 تا دیگر نشانی از تیرگی آن به چشم نخورد

چه سخت و طاقت فرسا بود شکنجه های فراق ،چه غمگین بود زمانی که شاخه های امید

یکی پس از دیگری شکسته می شد و بر روی قلب زخم خورده  فرو می ریخت .

چه آزادی بی معنایی بود زمانی که پرنده بودی اما پرو بال پرواز نداشتی. سیل حوادث چه ناگاه

 و چه بی رحمانه آدمی را به کام خود می کشد.بی خبر ماندن از کاروان عشق ،

نگاه کردن به ویرانه ی دل، چشم دوختن به بی وفایی دنیا ، به یغما بردن عشقهای پاک

 و فراموش کردن الفبای عشق.... کابوسهای شوم به فراموشی سپرده می شوند

 و لحظات شیرین و ناب از راه میرسند لحظاتی که عشقش در وجودت غوغا می کند

 و آغوش سردت گرمای از دست رفته ی خود را دوباره احساس می کند.

زبان دل چه بی پروا حدیث عشق را بر لب جاری می سازد،

دیگر واژه ها بی تفاوت و سرد نیستند،دیگر آفتاب دل برای تابیدن بی میل نیست

درد هجرانش ، درد نبودنش این دل دیوانه ام را دیوانه تر می کند.

روح عاشقم را به قلب پاک او هدیه می کنم باشد که با پرتو نور عشقش

 در مقابل هجوم مهربانیش قرار گیرم .

خدایا مگر می شود تمنای نگاهم را ندید گرفت؟مگر می شود آتشی که به جانم افکنده

را به راحتی خاموش ساخت؟چطور ممکن است بهار شقابقهایم را به چشم ندید ؟

آنچه که سخت است آتش گرفتن سینه از عشق اوست

 موسیقی محبتش چه رویایی خلوت مرا پر هیاهو می کند

اکنون تشنه ی نوشیدن شراب نگاهش هستم، نگاهی که حتم دارم دیگر

 هیچ زمانی برایم تکرار نخواهد شد، نگاهی که همه ی آرزوهای من در آن خلاصه شده است.

چشم من در همه حال محو این نگاه خواهد ماند.

خاطرات ترک خورده را از خود جدا میکنم و دل شیدای خود را دلیلی برای ماندن می دانم

و تکه های بی جان دلم را با وجود او جان دوباره می بخشم.

وای بر من ..وای بر من که چه کوچکم در مقابل اقیانوس عشق او

نمی خواهم بوسه بر هیچ زنم و نمی خواهم احساسم آهنگ بدی به خود گیرد

پس به آواز خسته ی گامهای من گوش فرا ده

با تو خواهم ماند ای تک فانوس کوچه های تاریک قلبم .

 با تو خواهم ماند ای دلشوره ی شیرین من

 

پنجشنبه 20 بهمن 1390 - 10:21:12 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


امشب به تو ميگويم


انتظار


همدل و همزبان


بهترينم


گل آفتابگردان


بدان و بمان


روزجمعه


باتوسخن ميگويم


دوباره


يكي هست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

313842 بازدید

127 بازدید امروز

109 بازدید دیروز

310 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements