ميتوان عاشق شد ساده٬ رها
ميتوان بدون لمس پوسته عشق عاشق شد
و گريست بر غربت نهان عشق
و تبسمي هديه كرد بر گرماي لذت بخش عاطفه
در كولاك سرد بيمهريها
ميتوان ترنم شد در حجم پر تراكم سكوت
و به انتظار نشست حتي در سراب
حتي در غربت تلخ پر اضطراب
ميتوان ساده زيست و جشن گرفت شكوه پر هياهوي زيستن را
ميتوان به خاطرهها سپرد هياهوي مهماني شبنم را
بر دل بيتاب غنچه كوچك
مي توان با اندكي اميد بر سرلوحهي توقف زمان بنشست
و ثبت كرد تك تك ثانيههاي جواني را
و جاودانه ساخت روح پر شور جواني را
ميتوان برتر بود از ديروز
و به فراموشي سپرد خاطرهي تلخ فراموشي را
ميتوان از اكنون به آدمك درون آيينه عشق ورزيد
و لبخند زد و گفت ميتوان عاشق شد ساده٬ رها
313871 بازدید
156 بازدید امروز
109 بازدید دیروز
339 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian