من وضو با تپش پنجره ها مي گيرم .
در نمازم جريان دارد ماه جريان دارد طيف
سنگ از پشت نمازم پيداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
كه اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پي تكبيره الاحرام علف مي خوانم
پي قد قامت موج ...
من در اين خانه به گمنامي نمناك علف نزديكم
من صداي نفس باغچه را مي شنوم
و صداي ظلمت را وقتي از برگي مي ريزد.
و صداي سرفه ي روشني از پشت درخت
عطسه ي اب از هر رخنه ي سنگ
و صداي بازو بسته شدن پنجره ي تنهايي
و صداي پاك پوست انداختن مبهم عشق.
متراكم شدن ذوق پريدن در بال
و ترك خوردن خودداري روح.
من صداي قدم خواهش را مي شنوم
و صداي پاي قانوني خون را در رگ
شيهه ي پاك حقيقت از دور
و صداي كفش ايمان را در كوچه ي شوق
و صداي باران را روي پلك تر عشق
من به اغاز زمين نزديكم
نبض گلهارا مي گيرم
اشنا هستم با سرنوشت تر اب عادت سبز درخت ....
مثل بال حشره وزن سحر را مي دانم
مثل يك گلدان مي دهم گوش به موسيقي روييدن.
313877 بازدید
162 بازدید امروز
109 بازدید دیروز
345 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian