×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

ردپاي آب

× در مهربانی همچون باران باش که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکی است. / ساده از کسی نگذر شاید این آخرین باری باشه که لایق دوست داشتنی.... / هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم / نمیدانم چرا اینگونه هست وقتی نگاه عاشق کسی به توست میبینی اما دلت بسته به مهر دیگریست بی اعتنا میگذری و عاشقانه به کسی مینگری که دلش پیش دیگریست / چقدر سخت است منتظر کسی باشی که هیچوقت فکر آمدن نیست / گرمترین بوسه هایت را نصیب کسی کن که در سردترین لحظه ها به ‏یاد توست
×

آدرس وبلاگ من

nieisham.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/niive

بي نام و نشان

توان زیبا نوشتن ندارم . قلم در دستانم غریبی می کند و واژه ها از آسمان خیالم می گریزند .سخت و سنگینم . ذهنم مشوش است و وجودم مملو از تاریکیست . تشنه ی جرعه ای آرامشم و روح سرکشم بی تابی می کند در این جسم رنجورم .

نوشتن برای من سخت است . چون سال هاست که از نوشتن فاصله گرفته ام . از همان ده سال پیش که وارد دانشگاه شدم نوشتن برای دلم را بوسیدم و گذاشتم کنار . آن قدر غرق در فرمول های عجیب و غریب ریاضی و فیزیک شده بودم که دیگر مجالی نمانده بود برای دل بیچاره ام . گهگاه که دل درمانده ام لب به شکوه می گشود بر سرش می کوفتم و ساکتش می کردم که حالا وقت تو را ندارم ... سرم شلوغ است  ... تو جز عقب ماندگی برایم حاصلی نداری ...

همیشه مغرور بودم که بر احساساتم مسلطم و پادشاه عقل بر سرزمین وجودم حکمرانی می کند و دل در سینه ی تنگ من مجال آه کشیدن هم ندارد ...

تا این اواخر ....                                         

تا این اواخر که دیگر خسته شده ام ... دیگر به ستوه آمده ام از این همه تزویر و تظاهر ... دیگر طاقتم تمام گشته ...صبرم لبریز شده ... بینهایت درمانده ام و به آخر خط رسیده ام ...

شده ام مثل سیب سرخی که از درون کرم خورده است . مثل درخت تنومندی که با کوچک ترین ضربه ی تبر به پهلو به زمین می افتد ... ظاهرم یک چیز می گوید و باطنم یک چیز دیگر .

این اواخر عجیب به هم ریخته ام. نمی دانم احوال بد روزگار است که اینچنین بی تابم کرده و یا سنگینی انبوه معاصی و گناهان این گونه از پایم درآورده . نمی دانم و این ندانستن بیشتر کلافه ام می کند .

..................

 و حال آمده ام . با کوله باری از حسرت و اندوه قدم به این دنیای مجازی نهاده ام  ....

دنیای مجازی برای من محاسن زیادی دارد . این جا دیگر کسی تو را نمی شناسد تا دوباره درگیر تعارفات دست و پا گیر دنیای حقیقی باشی . این جا راحت حرفت را می زنی . زشت یا زیبا فرقی نمی کند . شعرهای دست و پا شکسته ات را می سرایی بی وزن و بی قافیه بی آن که کسی توبیخت کند یا طعن و کنایه ات بزند ...

این جا شاید دوستانی بیابی که از دیار پاکی ها با تو سخن بگویند . دستت را بگیرند و از حضیض ناامیدی ها تا اوج امیدواری ها پروازت دهند بی آن که از رسوایی هایت با خبر باشند ....

این جا شاید آخرین فرصت من باشد . گاهی صدای گام های مرگ را پشت سرم می شنوم و می ترسم قبل از آن که برای رفتن مهیا شوم مهلتم به اتمام رسد و مسافر بی توشه ی آخرت گردم .....

آمده ام تا شاید این بار دعای خیر ساکنان این دیار بدرقه راهم باشد و زلال اندیشه های نیکشان راهگشای زندگانیم گردد ....

سه شنبه 27 دی 1390 - 8:47:52 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


امشب به تو ميگويم


انتظار


همدل و همزبان


بهترينم


گل آفتابگردان


بدان و بمان


روزجمعه


باتوسخن ميگويم


دوباره


يكي هست


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

313699 بازدید

93 بازدید امروز

11 بازدید دیروز

193 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements