در آغوشم بودى قطره اشکي بر گونــه ات لغزيد خواستم با انگشتانم
آن قطره اشک را پاک کنم اما...! اما، آن قطره اشک براي انگشتانم
آشنا بود ... آشنا بود... ؟ يادم آمد...! آن هنگام که خداوند تــــــــو را
مى آفريد خاک تو را با اشکهاى من سرشــت ، راستى به گونه هاى
خيس من نگاه کن، اشکهاى من براى انگشتان تو آشنا نيسـت...
314458 بازدید
7 بازدید امروز
211 بازدید دیروز
358 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian