تورا ميبينم در
چشم
صدايت
ميپيچد در گوش درباد
من
خلوتم خيابانيست که همه باشند
تو
هم باشي
تورا
حس ميکنم گاهي
که
در تلاطم اين گرداب
برايم
از عشق خواندي
از
زيبايي طلوع براي يک گنجشک
از
نگراني باران براي يک کرم
براي يک لک لک
براي يک عاشق که ترانه ميخواند در خلوت يک کوچه سرد
چون هنگام پرکشيدن رسيد
شاخه ها از هجوم رفتن سبکتر شد
تورا خواهم ديد روزي
ومرا بجايي خواهي برد
که گنجشکها مي خوانند
کرمها نميترسند
عاشق ها نميميرند
وچه آسوده در آغوش تو مي شود
چشم برهم کشيد
منتظرت خواهم ماند
تا سپيده
تا پگاه
پا به پاي سايه ها
سايه ها هم ميروند
اما اکنون
تنهاتر از هميشه
من ميمانم و من
من ميمانم و من
314504 بازدید
53 بازدید امروز
211 بازدید دیروز
404 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian