باران میبارد امواج غرش کنان ارامش دریا را بهم میزند رعدوبرق قلب اسمان را میلرزاند من سوار بر قایقی شکسته در میان موجهای بالاخیز زنجیر گسسته ی دریا زیر ریزش بی امان باران به دست باد خشمگین به طرف یک گرداب میروم تا بی شک غرق شوم به راستی که چه حزن انگیز است دیدن فروپاشی دوستیمان همان دوستی که شش ماه به ان دل بسته بودیم و در ارزویش میگداختم و چشم به در انتظار میکشیدم در یک لحظه من و تو باهم ان را در مقابل خودخواهی هایمان قربانی کردیم چرا؟؟؟
نمیدونم نخستین نگاهی که بین ما پل بست و ما را بهم وصل کرد و نخستین سلامی که در جان شیفته ی ما شعله به خرمن هستی ام زد به یاد داری؟ من هرگز نمیتونم این خوش ترین دورنمای زندگی ام را فراموش کنم نخستین نگاهی که مارا به میهمانی عشق برد و بوی خوش اشنایی مان را به اطراف پراکند برای همیشه در مشام جانم حفظ کرده ام با ان همه طراوت نمیدانم چه شد که بهار عشقمان پژمرد و زمستان سرد و سهمگین خودخواهی مان بی رحم بر ماشبیخون زد و خورشید دوستی مان زیر ابرهای تیره پنهان شد نمیدانم چرا؟کاش میشد یه روز دیگه تورو میدیدم بدون بعد از جدایی چشم من اشکی نداره بخدا دارم میمیرم چشماتو واکن عزیزم ببین با دلم چه کردی دیگه بعداز این جدایی هیشگی درمونم نمیشه هیشگی مثل تو عزیزم مرحم دردم نمیشه اما هیچ وقت ندونستی که بدون تو میمیرم بزار این لحظه اخر دستای تورو بگیرم اگه دستت مال من بود ارزوهام زنده میشد حالا که رفتی عزیزم اگه میموندی چی میشد دیگه بعد از این جدایی عاشق هیشگی نمیشم حالا که از من گذشتی به این اسونی دعام کن که بتونم بدون تو نفس بگیرم
314530 بازدید
79 بازدید امروز
211 بازدید دیروز
430 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian